از فرمایشات امام صادق علیه السلام "لاجبر ولاتفویض بل امر بین الامرین" -4
در اَزَل نیک و بدی آمیختند چون شِکر در زهرِماری ریختند
خواست از حکمت کند از هم جدا نیک و بد را از رهِ مهر و وفا
ظُلم بود اَر زشت و نیکی شد به هم از عدالت دور بود ای محترم
بود اَر بوجهل و با احمد یکی از عدالت دور می شد ای زَکی
کرد از حکمت بد از نیکی جدا تا هویدا گردَدَت عدلِ خدا
لوحِ دل بر مرد و زن یکسان بود از گنه دل مَر تو را اَسوَد شود
هست انگور اختیارش دستِ ما سرکه یا دوشاب سازی شد روا
یا که گیری خَمرِ مُسکَر در جهان تو غنی و عالَمی سوزی از آن
ره اگر خواهی بوَد راهت عیان مو به مو را کرده پیغمبر بیان
شد مَلَک را سجده بهرِ آدمی تا بدانی از همه بالاتری
در تو دَرج است عرش و فرشِ کبریا شرم کن آخر نما از حق حَیا
کن دلِ خود صیقلی ای مردِ دین تا عیان بینی خدا را ای امین
نعمتِ ایمان زِ هَر نعمت فزون قدرِ آن بشناس می گردی زَبون
نعمتِ دیگر بوَد اندر جهان تندرستی باشد و امن و امان
از خودی بگذر تا یابی خدا عشق باشد از همه عالم جدا
آدمی نشناخته تا خویش را کِی شناسد او خدای خویش را
آدمی روح است افلاکش بدن هرچه بینی در جهان از زیر و بم
گر شناسی خویش بشناسی خدا لیک باشد در سَرَت دایم هوا
گَر که شیطان سجده بر آدم نکرد تو نمایی با خدای خود نبرد
تا توانی نالهها کن در سحر ناله ی واحَسرَتا ای بی خبر
عفو کن تا عفو بنماید خدا هر پلیدی را کُنَد از تو جدا
تو به ظاهر اصغر و باطن کبیر قدرِ خود بشناس تا گردی مُنیر
اَحسن التَقویم آمد بَهرِ تو اَسفل و سافل بوَد هم نامِ تو
شد گواهِ خود به دنیا هر کسی شاید خود گُل شود یا او خَسی
مُهر و امضا می دهد بر نیک و زشت هرچه بنمایی همانَت سرنوشت
عقل و ایمانی و اَرزاقی جداست فکرِ باطل، فکرِ رحمانی سَواست
باز باشد درگه اش از بهرِ خَلق بی نیاز است از تمامِ ما خَلَق
هر کسی خود طالب آمد ذاتِ خود بیند اَندَر آینه مِرآتِ خود
صورتِ خود دیدهای بر دیگران می نِهی تهمت زِ بهرِ این و آن
خود نمودی کارِ بد اَندر میان لَعن بنمایی به مردم در جهان
نکته های نغز گفتم گوش کو! گوهری سُفتم ولیکن گوش کو!
حرف ها گفتند لیکن جَبریان پاسخ ایشان بدادم، این بِدان!
ای علی در کارِ حق مردانه باش خلق را بگذار، رو ویرانه باش
دیوان شهید-صفحات 60 و61
توسط : شهید علی طاهریان